بار دیگر این سیاه دل، شهر هزار رنگ را به پا پوسیت فرا خواندی
ومن از عشتیاق ، مجنون وار به دیارت رسیدم
در حریمت دیدم ، که حتی چرخ ویلچر ها ، نیز فلج می شود
در حریمت حس کردم عشق عجیبت به خواهرت
و بوسیدم  جای که ولی یم  بر آنجا بوسه زده بود...