تلگرافی ملت به قوه قضائیه

سلام.
سلامت باشید.
کاسه صبر ملت لبریز.
آشوبگرها دوباره جسور.
آشوب و بستن خیابان دوباره.
عربده کشی و مبارز طلبی و حمله وحشیانه به مردم.
تیراندازی در پایتخت مملکت.
دل های دشمنان اسلام و ایران شاد.

صهیونیست های اشغالگر در حال رقص و پایکوبی.

آشوب صهیونیستی برپا.
مردم دیگر خسته.
کاسه صبر ملت لبریز.
خواص بی بصیرت خاموش.
آقازاده های فراری باز هم دسیسه گری.
ملت آماده مقابله با فتنه گران.
تحصن، راهپیمایی، تجمع، شعار و فریاد.
کاسه صبر ملت لبریز.
بی بی سی همراه همیشگی آشوب
صدای آمریکا شادمان
بهائی ها جشن گرفته.
سلطنت طلب ها خندان و پایکوبان.
منافقان در حال فعالیت مستمر.
کاسه صبر ملت لبریز.
شنیدن صدای مردم لازم.
محاکمه سران فتنه واجب.
قوه قضائیه لطفاً توجه.
فتنه گر ها قانون شکن.
فتنه گر ها ضد انقلاب.
فتنه گرها علیه دین و ملت و ملیت.
جفا به خون شهدا.
وابسته به آمریکا و صهیونیست ها.
هماهنگ با بی بی سی.
همگام با صدای امریکا.
شنیدن صدای ملت ایران واجب
کاسه صبر ملت لبریز.
محاکمه محاکمه محاکمه.
مسامحه ممنوع.
بازگشت بعضی ها به آغوش ملت ناممکن.
لطفاً اقدام.
وگرنه مردم اقدام.
فتنه گرها مجازات.
خواص بی خاصیت همچنان ساکت.
قوه قضائیه اقدام انقلابی لازم.
کاسه صبر ملت لبریز.

کاسه صبر ملت لبریز.

کاسه صبر ملت لبریز.


یا صاحب الزمان عج

تاج زيباي ولايت به شما مي نازد
علي آن شاه هدايت به شما مي نازد
مهدي فاطمه اي منتقم خون حسين
تو امامي و امامت به شما مي نازد

یا صاحب الزمان(عج) ادرکنی

خبر آمدنت،
میرود باغ به باغ،
میرود شهر به شهر،
مردمان یمن و تونس و مصر،
مردمان اردن،
همه عالم به تمنای تو برخاسته اند،
شور و حالی برپاست،
وعده ات نزدیک است... .
 
یا صاحب الزمان(عج) ادرکنی

شاعر شکست خورده طوفان واژه هاست

با اشک هاش دفتر خود را نمور کرد
در خود تمام مرثیه ها را مرور کرد
ذهنش ز روضه ها ی مجسم عبور کرد
شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد
احساس کرد از همه عالم جدا شده است
در بیت هاش مجلس ماتم به پا شده است
در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت
وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت
وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت
مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت
بار این چه شورش است که در جان واژه ها ست
شاعر شکست خورده طوفان واژه هاست
بی اختیار شد قلمش را رها گذاشت
دستی زغیب قافیه را کربلا گذاشت
یک بیت بعد ، واژه ی لب تشنه را گذاشت
تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت
حس کرد پا به پاش جهان گریه می کند
دارد غروب فرشچیان گریه می کند
با این زبان چگونه بگویم چه ها کشید
بر روی خاک و خون بدنی را رها کشید
او را چنان فنای خدا بی ریا کشید
حتی براش جای کفن بوریا کشید
در خون کشید قافیه ها را ، حروف را
از بس که گریه کرد تمام لهوف را
اما در اوج روضه کم آورد و رنگ باخت
بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت
این بند را جدای همه روی نیزه ساخت
خورشید سر بریده غروبی نمی شناخت
بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود
اوکهکشان روشن هفده ستاره بود
خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن . . .
پیشانی اش پر از عرق سرد و بعد از آن . . .
خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن . . .
شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن . . .
در خلسه ای عمیق خودش بود و هیچ ﮐس
شاعر کنار دفترش افتاد از نفس…

شعری زیبایی که در محضر آقا خوانده شد

پیام میر حسین موسوی خطاب به ملت مصر

سلام اگه دیر آمدم....(امتحان داشتم)

به نام خدا و ند بخشنده ی مهربان
به این وسیله از مردم شریف! غیور!شهید پرور! و به زور عرب شده مصر ، دعوت میکنم
که با حضور در کنار رود نیل و اهرام ثلاثه تجمع سکوت و بدون خشونت داشته باشند
و تنها یک جفت جوراب سبز به نشانه اعتراض به دست کنند ودر حضور فرعون
به قانون اساسی ماقبل تاریخ احترام بگذارند به هیچ عنوان به سطل های زباله حمله ور نشوید و به ماموران امنیتی گل هدیه دهید و فقط سکوت کنند"نترسد نترسید ما همه با هم هستیم" در ضمن منتظر بیانیه های بعدی ما باشند
میرسبز علی حسین موسوی بیانیه نژاد