دارد این یارانه ها استان به استان می رسد

غم مخور دوران بی پولی به پایان می رسد

دارد این یارانه ها استان به استان می رسد

مبلغش هر چند فعلاً قابل برداشت نیست
موسم برداشت حتماً تا زمستان می رسد

در حساب بانکی ات عمری اگر پولی نبود
بعد از این یک پول یامفتی فراوان می رسد

چند سالی مایه داران حال می کردند و حال
نوبت حالیدن یارانه داران می رسد

شهر، کلاً شور و حال دیگری بگرفته است
بانگ بوق و سوت و کف از هر خیابان می رسد

آن یکی با ساز، رنگ گلپری جون می زند
این یکی با دنبکش، بابا کرم خوان می رسد

عمه صغرا پشت گوشی قهقهه سر داده است
شوهرش هم با کباب و نان و ریحان می رسد

مش رجب، آن گوشه هی یک‌ریز بشکن می زند
خاله طوبا هم کمر جنبان و رقصان می رسد

تا که بابام این خبر را در جراید خواند گفت:
خب خدا را شکر پول کفش و تنبان می رسد

مادرم هم خنده‌ی جانانه ای فرمود و گفت:
پول شال و عینک و یک جفت دندان می رسد

بی بی از آن سو کمی تا قسمتی فریاد زد:
خرج استخر و سونام، ای جانمی جان می رسد

خان عمو با کیسه و زنبیل و ساکش رفته بانک
تا بگیرد آنچه را فعلاً به ایشان می رسد

اصغری در پای منقل، بود سرگرم حساب
تا ببیند پول چندین لول، الآن می رسد

خاله آزیتا که یادش رفته فرمی پر کند
طفکی از دور با چشمان گریان می رسد

یکی از رفقا این ایمیل رو برام فرستاده نمیدونم شاعرش کیه ولی خیلی با حال بود


امتحان. . .

سلام به همه ی رفقای خودم. عزیزای دلم

خودتون میدونید که الان فصل فصل امتحان و در حال حاضر حتی میر حسین و رهنوردم دیگه بیانیه نمیدن و دارن درس می خونند

 حتی کروبی هم داره کتاب فارسی پنجم دبستان رو پاس می کنه

وآنشرلی دختری با مو های قرمز هم  داره عین . . .  درس می خونه 

پس از من توقع متن نوشتن تا پایان امتحانات رو  نداشته باشید

 شرمندتونم ( جلبکی ها )



مردم همه "آلزایمر" بگیرند. . .  

و روزی روزگاری دوره اصلاحات بود و خاتمی رئیس جمهور و عرصه برای فتنه گری و تاخت و تاز روزنامه های زنجیره ای کاملاً مساعد، تا جایی که تو اون روزنامه ها بحث می شد بر سر اینکه آیا باید احکام خدا رو اجرا کنیم یا نه!

این جناب خاتمی تو اون دوران تا تونست به دشمنان انقلاب و اسلام میدون داد وازشون حمایت کرد، تو فتنه 18 تیر براشون سنگ تموم گذاشت، تو فضاسازی و مظلوم نمائی های بعد از ترور حجاریان هم خیلی خیلی تلاش کرد تا مظلوم نمائی های مورد نظر خائنانی همچون مهاجرانی به ثمر بشینه و در نتیجه بتونه برای بار دوم رئیس جمهور بشه.
البته بسیاری از خدمات شایسته دیگه که آقای خاتمی به فتنه گرای امروزی و اصلاح طلبای دیروزی ارائه فرمودن، اسم بردن ازشون نیاز داره به مثنوی هفتاد من کاغذ.
حالا که روزگار چرخیده و طی فتنه 88 این جناب خاتمی با همه قدرت در به صحنه آوردن موسوی تلاش و فرمولهای کودتای مخملی رو با مخفی شدن پشت موسوی اجرا کرد و خط مشی آشوب های خیابونی رو تعیین و از انجام اونا حمایت کرده، اومده و میخواد تو انتخابات شرکت کنه!
ناگفته نمونه که ایشون فعلا دارن شرط میذارن واسه اینکه تو انتخابات شرکت کنن(آخه کل مردم ایران خواب و خوراک ندارن و دل توی دلشون نیست و روز و شب دارن دعا و التماس و تمنا می کنن که بیاد و تو انتخابات مجلس شرکت کنه!!!).
باور کنید اگر ریا  نشه نماز شبی نیست که توقونتش دعا شون نکنم

آدم گاهی میمونه تو نحوه انتخاب! یعنی کار انتخاب خیلی خیلی سخت میشه تو شرایط خاصی! چرا؟ چون نمیدونه به بعضیا باید بگه پررو، بگه مدعی، بگه زرنگ، بگه سیاستمدار ناشی، بگه رکورددار اعتماد به نفس، بگه  احمق بگه . . چی؟
راستی این همه کارای درخشان و سابقه های نورانی ایشون رو ما باید چطوری فراموش کنیم؟ واقعاً چه راهی برای ما میمونه جز اینکه آلزایمر(فراموشی) بگیریم؟
بله آلزایمر

نتیجه اخلاقی از بحث بالا اینه که شرط حضور خاتمی تو انتخابات اینه که مردم همه با هم و طی یک اقدام هماهنگ، آلزایمر بگیرن و چونکه ظاهراً خود خاتمی هنوز روش نشده حرفش رو بزنه ما باید به جاش شرط مورد نظرش رو بیان کنیم!
به همین سبب از عموم مردم شریف ایران تقاضای عاجزانه میشه، چون خاتمی میخواد تو انتخابات شرکت کنه لطف کنن آلزایمر بگیرن تا یادشون نیاد ایشون کی بوده و چی بوده و چه کرده و چه قرار است از این به بعد در حق این مملکت انجام بده!


پیروزی جنبش سبز در بولیوی. . .

دریک ماه اخیر که در ایران تحول اقتصادی عظیم ی رخ داد همه ی شبکه های اونور آبی و برخی از این سرانه فتنه یا همون میکروب های سیاسی دوباره لب به سخن گشودن و طبق معمول هر چی به ذهنشون امد (بدون پردازش تو مخ نداشتشون)ریختن بیرون.
- یکی شون می گفت به جون ننجونم که می خوام دنیاش نباشه اگر دولت این کارو انجام بده به همه ی طرفدارانم میگم هرچی سطل زباله تو شهر  آتیش بزنند...
- یکی می گفت اگر این تحول انجام بشه اعتصاب خشک ، خشک خود رو  به اعتصاب معتدل یا کوهستانی یا خیس استوای تغییر میدم .
- یکی گفت برای دو هزارومین بار بیانیه میدم و مردم رو دعوت به اغتشاش میکنم  .
- یکی گفت این صدای مریم است که می شنویید نترسید نترسید ما همه با هم هستیم  .


خلاصه هرکی هر چیزی که تو دلش بود رو اینطوری خالی کرد(فکر بد نکنید)
اما دریغ از  یک قدم عقب نشینی . . .
ولی این میکروب ها  همچین ناموفق ناموفق هم نبودن . بلاخره کارشون نتیجه داد و به نوعی موفق شدند.
 
این اخبار امروز منتشر شد.

بخوانید...

                                                                                                            

    "   شورش مردم بولیوی در اعتراض به حذف یارانه سوخت و عقب نشینی دولت. "

ایوو مورالس اعلام کرد که به دلیل اعتراضات مردم به افزایش هزینه‌های سفر و حمل و نقل که تاثیر مستقیم در زندگی‌ مردم دارد، و با توجه به این که نفت در بولیوی سرمایه ملی‌ و متعلق به مردم است به در خواست مردم احترام گذاشته و قیمتها به حالت سابق باز میگردند، گفتنیست درگیریها میان معترضان به افزایش قیمت بنزین و گازوئیل با پلیس بولیوی، ۱۵ زخمی بر جا گذاشت و طی آن ۲۱ نفر از معترضان نیز بازداشت شدند، هزاران نفر از معترضان موانعی را در جاده های اطراف فرودگاه بین المللی لاپاز ایجاد کرده بودند، لاستیکها را سوزانده بودند و به ساختمانهای دولتی سنگ پرتاب کردند. این تظاهرات در پی لغو یارانه سوخت و افزایش قیمت سوخت برپا شد. دولت هدف از قطع یارانه سوخت را 

                                         مبارزه با قاچاق آن اعلام کرده بود.

                

و اما یه احمق دوستداشتنی  جلبکی این سوال مزخرف تو ذهن نداشتش ایجاد شد

آیا جمهوری اسلامی تا شب عید دوام می آورد یا بزودی ایران هم می شود بولیوی ؟

دو هفته از شروع رسمی طرح هدفمندی یارانه ها می گذرد . هنوز از امواج سهمگین گرانی خبری نیست . آنچه دیده می شود تنها نسیمی است که می تواند پیشقراول توفان باشد .

مردم پولهایشان را از بانکها گرفتهاند وفعلاً در حال خرج کردن آن هستند . بزودی این پول تمام میشود و فشار گرانی بیش از پیش بر شانه ها یشان سنگینی خواهد کرد . از یک طرف گران شدن همه کالاها بدلیل حذف سوبسید و از طرف دیگر گرانی مظاعف بدلیل گران شدن بنزین و گازوئیل و به تبع آن گرانتر شدن حمل و نقل اعم از مسافری ( درون شهری و برون شهری ) و باری ...

این همه حماقت رو خدا به یک نفر یه جا میده .می بینید قربون حکمتت برم خدا  آخه یه آدم انقدر احمق مگه میشه؟؟
باور کنید دیگه خسته شدم از این همه حماقت از این همه اراجیف از این همه مزخرفات ...
بخوام از حماقت سبز ها بگم بر همه گان مشخص شده .
بخوام از میکروب های سیاسی بگم همه میدونند.

بخوام از گوساله ی سامری بگم حاجی مثل شیر وایستاده .

بخوام از سایت های ضد انقلاب و هدف شان بگم  بابا مردم خودشون خوب میفهمند
 خلاصه خسته شدیم و در نبود سوژه نمی دونم چه کنم. 

                                                                                    


به بار ای بارون بیار. . .

وَهُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ الْغَيْثَ مِن بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَيَنشُرُ رَحْمَتَهُ وَهُوَ الْوَلِيُّ الْحَمِيدُ

سوره ۴۲: الشورى - جزء ۲۵

و اوست كسى كه باران را پس از آنكه [مردم] نوميد شدند فرود مى‏آورد و رحمت‏خويش را مى‏گسترد و هموست‏سرپرست‏ستوده (۲۸)



محسن کدیور را بهتر بشناسیم...

  محسن کدیور در سال 1338 در شیراز به دنیا آمد و با طی مراحل متوسطه، در رشته مهندسی برق و الکترونیک وارد دانشگاه شد. اما بحث های تئوریک انقلاب نگذاشت که وی در رشته های فنی ادامه تحصیل دهد، بنابراین هم زمان با انقلاب اسلامی در سال 1359 دروس حوزوی خود را در قم آغاز کرد و تا سال 1376 با امضای شیخ حسینعلی منتظری به درجه اجتهاد رسید. وی توانست همزمان با دروس حوزوی، تحصیلات دانشگاهی خود را ادامه دهد و در سال 1378 پس از دفاع از رساله خود در مقطع دکتری فلسفه ، به عضویت هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس در آمد. کدیور به واسطه شاگردی شیخ حسینعلی منتظری، با معاندان نظام و تجدید نظر طلبان همچون نهضت آزادی، ملی مذهبی ها و... ارتباط داشت و بن مایه های مخالفت با آیت الله خامنه ای در محفل درس های شیخ طریقتش ـ شیخ حسینعلی منتظری ـ در ذهنش شکل گرفته بود ولی هنوز در میان قشر فرهیخته و روشنفکر جامعه شناخته شده نبود. کدیور گمنام به دلیل ارتباط فامیلی با عطاءالله مهاجرانی (وزیر دولت اصلاحات و مشاور دولت سازندگی) تواست خود را در حلقه محمد خاتمی بگنجاند و در زمره حلقه آیین (گروهی که مقدمات نظری و عملی نامزدی محمد خاتمی را در انتخابات هفتم ریاست جمهوری فراهم کرد) قرار گیرد. محسن کدیور به شدت تحت تأثیر عبدالکریم سروش بوده و هست و مشابهت های فکری و عملی دیدگاه های وی و نفوذ در حلقه های آیین و کیان مؤید این نکته است. گرچه، سروش برای تجدیدنظر طلبان دهه 70 در حکم مرشدی اخلاق گرا و فیلسوفی هست که در جایگاه یک مفتی نشسته است. کدیور که به واسطه آشنایی با عطاءالله مهاجرانی قدرت نفوذ پیدا کرده بود، توانست در زمره تجدید نظرطلبان قرار گیرد و به خاطر بغض و کینه از آیت الله خامنه ای، دست به تألیف آثاری در برابر حکومت اسلامی زد و نظریات خود را با انتشار کتاب «نظریه های دولت در فقه شیعه» به ثبت رساند. او در این اثر به نقد تئوری امام خمینی در ولایت فقیه پرداخت و در مدعی شده بود که معمار کبیر انقلاب اسلامی، با قصد براندازی حکومت وارد مبارزه نشده بود، بلکه با قصد اصلاح ورود پیدا کرد و قسمت روزگار، امام را به سمت انقلابی گری انداخت و چنین بیان می کند: «آیت الله خمینی نخستین فقیهی است که نظریه ولایت فقیه به ذهنش خطور کرده و بعد هم آن را عملی کرد و هرگز نمی توانیم رد پای آن را در مشروطه بیابیم» (مصاحبه کدیور با رادیو بی بی سی) وی که از استاد خود در نفی ولی فقیه و ولایت فقیه پیشی گرفته ، در آثار خود مدعی می شود که ولایت فقیه در فقه اسلامی شالوده معتبری ندارد (هفته نامه پرتو/ 30 خرداد 1377)، بنابراین همچون سایر تجدیدنظر طلبان، جدایی دین و دولت را ناگزیر و الزامی می داند. بنابر، این باورهای کدیور است که در فتنه 88 نیز، وی که یکی از اعضای اتاق فکر فتنه گران محسوب می شود ، بارها و بارها در نفی مطلق ولایت فقیه سخن گفته و بر آن تأکید می کند. و در مقابل خبرنگار یکی از شبکه های خبری که از او پرسیده بود که آیا جنبش سبز در صدد این است که آیت الله خامنه ای را از منصب ولایت فقیهی عزل و در مقابل آیت الله منتظری قرار دهد؟ می گوید: « جنبش سبز امید دارد که آیت الله خامنه ای آخرین ولی فقیه ایران باشد.» (سخنان کدیور در نماز عید فطر سال 1388) محسن کدیور، به دنبال یکی از مهم ترین دغدغه هایش، که هماهنگ جلوه دادن فقه اسلامی با حقوق بشر غربی است، معتقد است که «هر چند تفسیر رایج از اسلام از بسیاری جهات از آزادی دین و عقیده حکایت ندارد؛ اما تفسیر دیگری از اسلامی که بر اصول اساسی اسلام مبتنی است، با آزادی دین و عقیده که در اعلامیه جهانی حقوق بشر ذکر شده، سازگار است» وی به دلیل تلاش برای ارائه تفسیری هماهنگ از فقه اسلامی با حقوق بشر، حکومت دینی و ولایت فقیه را باطل معرفی می کند و بنابراین، در دوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی، از وی خواست که چون لوایح مورد نظرش به تصویب نرسیده، از مسئولیت استعفا دهد. آنچه بیشتر موجب شهرت کدیور بوده است، آثار و نظراتش نیست، چرا که مخالفت با نظریه ولایت فقیه، خصوصا بغض و کینه از آیت الله خامنه ای و جمهوری اسلامی، بسیار پیش تر از او مطرح شده بود، بلکه او، به واسطه ارتباط فامیلی با مهاجرانی (که نفوذ زیادی در دولت سازندگی و اصلاحات داشت)، ارتباط گسترده با مطبوعات، رفت و آمدهای فراوان به خارج از کشور، بهره گیری از رسانه های دیداری، شنیداری و مکتوب بیگانه و بازتاب گسترده ای که در محافل رسانه ای و مطبوعاتی به محاکمه و زندانی شدن او اختصاص داده شده بود؛ توانست به عنوان منتقد نظام جمهوری اسلامی و مدافع دموکراسی و حقوق بشر مطرح شود. این در حالی است که او در فقه عمق فقهی چندانی ندارد و تنها توانست از یکی از اساتید خود اجازه اجتهاد کسب کند. کدیور در فتنه 88 نیز نقش بسیار پر رنگی داشت. وی با تشکیل اتاق فکر، توانست این جریان را رهبری کند و بغض و کینه ی خود را نسبت به مقام معظم رهبری نشان دهد. او در ایام فتنه بیشترین توهین ها و افتراها را به مقام معظم رهبری، مجلس خبرگان، مراجع تقلید حامی رهبری نثار کرد و توانست عنوان آیت الله سبز را برای خود کسب کند، چرا که در مقام یک مفتی بود که جواز شرعی شورشهای خیابانی را صادر می کرد.

بازبوی ساندیس به مشام میرسد…

باز موز و کیک و ساندیس باز شیر کاکائوی گرم دم درب
باز خنده باز گریه باز شو خی باز تیکه  
آهای مردم سایبر
بیایید
در میکده باز است و
هنگام نبرد است
بیایید دوباره که 
باهم بنشینیم و بگوییم زفتنه بگوییم زجلبک
و بگوییم حمایت حمایت حمایت
نه فیلتر نه تهدید نه دادگاه  
و بگوییم که هستییم
ومن باز میایم که در این جا
بگویم ، بجنگم ، بکوبم
میاییم همایش.

همایش " امت عاشورایی " چهارمین نشست از سلسله همایش های  نبرد سایبری در دانشگاه تهران برگزار می شود در روز چهارشنبه 8 دی ماه از ساعت 14 الی 17  در سالن شهید چمران دانشکده فنی دانشگاه تهران با حضور دانشجویان و سربازان جنگ نرم در حوزه سایبری برگزار شده و به بررسی ابعاد مختلف یوم الله نهم دی می پردازد.


چرا از نه دی می ترسند...؟؟

ترس در جان شما افزون باد
نهِ دی می آید
باز هم مشت گره کرده مردان خدا
باز هم روز فرار از شهر است
بقچه ها زیر بغل در بروید!
جاده ی سبز شمالی را هم
لطفا از ترس فراوان زین پس،
همه با سر بروید!!!
وحشت، هراس، ترس و حتی لکنت زبان را این روزها در رفتار و گفتار و نوشتار سایت ها حامی فتنه به خوبی می توان دید.
شاید ترس از این است که دوباره در خیابان ها علیه شان شعاری داده شود یا درخواست های سال گذشته تکرار شود و مردم خواستار محاکمه موسوی و رفقایش بشوند یا باز هم عده ای خواهان رسیدگی به جرم های فائزه هاشمی شوند.
در روز نه دی 88 بعضی خواص که کارنامه ای خجالت آور در رویاروئی با فتنه داشتند، اقدام به خروج از شهر تهران کردند(یا دست کم اینطور در بعضی رسانه ها اعلام شد و به گوش مردم رسید) و ترس خود از مطالبه گری های ملت را به نمایش عمومی گذاشتند.
دلیل وحشت برخی خواص از روز نُه دی آن است که در آن اثبات گردید،  اکثریت قریب به اتفاق مردم از چند و چون و کمیت و کیف تخلفات آنها و ثروت اندوزی بستگانشان باخبرند و این موضوع در جان آنها ترسی مثال زدنی انداخت.
مطالبات مردم یعنی همان ها که انقلاب کردند، دفاع مقدس را اداره کردند و دوره های حساس دیگر را تجربه و دین و میهن خویش را محافظت نمودند، امری مهم و حیاتی برای پایداری اصل نظام است.
با بررسی اتفاقات تاریخی اثبات  می شود که مطالبات مردمی که (حداقل این موردش) همواره بر مبنای عدالت استوار است؛ هرگز روی زمین نخواهد ماند و این دلیل اصلی ترس آنها از نه دی است.
مطالبات مردمی در روز نه دی علاوه بر محاکمه موسوی و کروبی شامل محاکمه وابستگان به برخی خواص نیز می شد و بی شک این نکته دلیلی دیگر بر ترس گروهی خاص از این روز و حماسه عظیم است.